چقدر درمانده...چقد غمگين...چه چشمان پر التماسي...چقدر لاغر...
و چقدر دلم برايش سوخت وقتي اخبار گونه تمام چيزهايي را كه اين مدت به خوردش داده بودند را ميگفت !
خيلي دلم برايش سوخت وقتي موسوي و خاتمي را مخاطب قرار ميداد..
راستي چقدر براي يك مرد سخت است اعتراف كند به چيزي كه به آن اعتقاد ندارد..و خودش را له كند...آن هم جلوي همه...
آن هم وقتي اين همه چشم بهت زده و ناراحت ناباورانه نگاهش ميكنند...
عطيان فر گفت...بازپرس يك جمله ي قشنگي به من گفتند كه..............!
چه لبخند تلخي داشتيم !
خوب من هم انقدر لاغر و رنجور و درمانده ميشدم اگر در زندان انقد به من خوش ميگذشت !!
آقاي ابطحي شما دوست داشتني ترين دروغگوي روي زمين هستيد !!
دلم خيلي سوخت و براي درماندگيش گريه هم كردم !نگران نباش باور كن ما بيداريم...همه بيدارن...
برنامه تظاهرات 12 مرداد در شهرهای ديگر
طرحهاي خاموشي و ا.. اكبر گفتن روي پشت بامها 12،13،14 برقرار و از هميشه محكمتر برقرار است...
بدون ترس
۱۱ سال قبل
۴ نظر:
کاش اینقدر حرف نمیزد
خيلي بىبختي
خونه جدید مبارک
امیدوارم به زودی همه ما ایرانیان یه خونه جدید داشته باشیم "ایران آزاد"
بزرگ ترين درد يك مرد گريه پشت خندشه حيف كه خيلي ها نديدن!
ارسال یک نظر